بوی ماه مهر
                    پا به پای دبستانی ها 

Image result for ‫عکس شهادت حضرت فاطمه‬‎

 


موضوعات مرتبط: متفرقه
[ ] [ ] [ محمد علی عرب زاده ]

Image result for ‫عکس شهادت حضرت فاطمه‬‎

[ ] [ ] [ محمد علی عرب زاده ]

حکایت های کوتاهی از مولانا - حكایت پرنده نصیحت گو

یك شكارچی، پرنده ای را به دام انداخت. پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده ای و هیچ وقت سیر نشده ای. از خوردن بدن كوچك و ریز من هم سیر نمی شوی. اگر مرا آزاد كنی، سه پند ارزشمند به تو می دهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو می دهم. اگر آزادم كنی وقتی كه روی بام خانه ات بنشینم، پند دوم را به تو می دهم و وقتی كه بر درخت بنشینم، پند سوم را به تو می گویم.


 

مرد قبول كرد.

پرنده گفت: پند اول اینكه: سخن محال را از كسی باور مكن.

مرد بلافاصله او را آزاد كرد. پرنده بر سر بام نشست.. گفت پند دوم اینكه: هرگز غم گذشته را مخور. برچیزی كه از دست دادی حسرت مخور.

پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت : ای بزرگوار! در شكم من یك مروارید گرانبها به وزن ده درم هست. ولی متأسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود. و گرنه با آن ثروتمند و خوشبخت می شدی.

مرد شگارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و ناله اش بلند شد. پرنده با خنده به او گفت: مگر تو را نصیحت نكردم كه بر گذشته افسوس نخور؟ یا پند مرا نفهمیدی یا كر هستی؟

ند دوم این بود كه سخن ناممكن را باور نكنی. ای ساده لوح ! همه وزن من سه درم بیشتر نیست، چگونه ممكن است كه یك مروارید ده درمی در شكم من باشد؟

مرد به خود آمد و گفت ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست. پند سوم را هم به من بگو.

پرنده گفت : آیا به آن دو پند عمل كردی كه پند سوم را هم بگویم؟

پند گفتن با نادان خواب آلود مانند بذر پاشیدن در زمین شوره زار است.

مثنوی معنوی


موضوعات مرتبط: متفرقه
[ ] [ ] [ محمد علی عرب زاده ]

نمونه تمرین های مربوط به کسرهای متعارفی،اعشاری درصد


موضوعات مرتبط: پایه پنجم
[ ] [ ] [ محمد علی عرب زاده ]

فعالیت گروهی ضرب اعدادمخلوط به روش مساحتی 

ریاضی کلاس پنجم 


موضوعات مرتبط: پایه پنجم
[ ] [ ] [ محمد علی عرب زاده ]

پیک ریاضی کلاس پنجم بخش کسرها


موضوعات مرتبط: پایه پنجم
[ ] [ ] [ محمد علی عرب زاده ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

دوست خوبم سلام
من آموزگارم
شما می توانید ایده ها ، کاردستی ها ، روش های تدریس و هر چیز دیگر که فکر می کنید با دنیای کودکان و دانش آموزان مقطع ابتدایی ارتباط داشته باشد را به ایمیل من بفرستید تا به نام خودتان در وبلاگ ثبت شود .
خوشحال مي شويم با نظرات سازنده خود ما را در ايجاد فضايي جذاب راهنمايي فرماييد.
ایمیل من :
aliarabzadeh98@yahoo.com
اداره آموزش و پرورش منطقه زواره
×××××××××××
خدا گوید:
توای زیباترازخورشیدزیبایم،
توای والاترین مهمان دنیایم،
بدان آغوش من بازاست،
شروع کن!!!..
یک قدم باتو، تمام گامهای مانده اش بامن.
×××××××××××
برای انسانهای بزرگ٬ بن بست وجود نداره. چون براین باورند که:
یا راهی خواهم رفت
یا راهی خواهم ساخت.
×××××××××××
یادش بخیر وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم!!!
×××××××××××
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
که تنها دل من ؛ دل نیست...
×××××××××××
حاصلضرب توان در ادعا مقداری ثابت است. هرچه توان انسان كمتر باشد، ادعای او بيشتر است و هرچه توان انسان بيشتر شود، ادعايش كمتر می گردد.
×××××××××××
پیش از آنکه سقراط را محاکمه کنند از وی پرسیدند :
بزرگترین آرزویی که در دل داری چیست؟
وی پاسخ داد :
بزرگترین آرزوی من این است که به بالاترین مکان در آتن صعود کنم و با صدای بلند
به مردم بگویم :
که ای مردم چرا با این حرص و ولع ،بهترین و عزیزترین سالهای عمرخودرا به
جمع آوری ثروت و عبادت طلا می گذرانید!!
در حالی که آنگونه که باید و شاید در تعلیم اطفالتان که مجبور هستید روزی ثروت خود
را برای آنان باقی بگذارید ،همت نمی گمارید؟
×××××××××××
یه روزی توی یه دانشگاه دانشجویی به استادش گفت:استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید
عبادتش می کنم تا وقتی خدا را نبینم اورا عبادت نمی کنم. استادبه انتهای کلاس رفت وبه آن
دانشجو گفت : آیا مرا می بینی؟ دانشجو پاسخ داد: نه استاد وقتی پشت من به شما باشد
مسلما شما را نمی بینم. استاد کنار او رفت نگاهی به او کرد وگفت:
تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید. آن استاد کسی نبود جز علامه محمدتقی جعفری
به امید ظهور...
×××××××××××
آموخته ام
زندگی را از طبیعت بیاموزم ، چون بید متواضع باشم ، چون سرو ، راست قامت‌‌ ، مثل صنوبر ، صبور ، مثل بلوط مقاوم ، مثل رود ،روان ، مثل خورشید با سخاوت و مثل ابر با كرامت باشم .
آموخته ام
كه فقط چند ثانیه طول می كشد تا زخم های عمیقی در قلب كسانی كه دوستشا ن داریم ، ایجاد كنیم اما سال ها طول می كشد تا آن زخم ها را التیام بخشم
×××××××××××
کودکی که لنگه کفشش را دریا از او گرفته بود روی ساحل نوشت،
دریا دزد کفشهای من
مردی که از دریا ماهی گرفته بود، روی ماسه ها نوشت
دریا سخاوتمندترین سفره هستی
موج آمد و جملات را با خود شست ...
تنها برای من این پیام را گذاشت!
"که برداشتهای دیگران در مورد خودت را،
در وسعت خویش حل کن تا دریا باشی"
×××××××××××
بعضی وقتا دوست دارم وقتی بغضم میگیره خدا بیاد پایین و اشکامو پاک کنه , دستمو بگیره و بگه آدما اذیتت میکنن.بیا بریم.
امکانات وب